پر پروازم را که شکست؟
این را پرسیدمو سکوت کردم...
عشق گریه کنان معذرت خواست
ثروت مغرورانه عذرتقصیرخواست
دوستی صمیمانه دل برایم سوزاند
دورهم جمع شدند و دلداریم دادند
ناگهان سرنوشت با گام های سنگینش امد
عشق و ثروت و دوستی را ازمن گرفت و رفت...
رفت و پوزخندی ظالمانه به من زد
آری اکنون میفهمم....چه بی تقصیر بودند انها
هنگامی که خود بازیچه ای برای خودنمایی سرنوشت بودند:(
تاریخ : سه شنبه 92/2/31 | 12:26 عصر | نویسنده : fateme | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.